وبگاه بهارنارنج

♥بهارنارنج♥

♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



وسوسه ی شیطان...

بازدید : 696

 

دربنی اسرائیل عابدی بود که توفیقات خوبی در عبادت و راز و نیاز با خدا پیدا کرده بود و شیطان از هیچ راهی نتوانسته بود که او را به

گمراهی بکشاند. آن عابد در دل کوه زندگی می کرد و حتی شیطان نتوانسته بود که او را از راه شهوت به گمراهی بکشاند. ابلیس

فرماندهان خودش را جمع کرد و چاره جست. یکی از فرماندهان ابلیس گفت:از طریق عبادت او را به سمت میل به شهوت می کشانیم .

ابلیس به او گفت که تو وارد میدان شو. شیطان خودش را به شکل یک عابد در آورد و جانمازش را در کنار او پهن کرد و مشغول عبادت

شد. و آنقدر پشت سرهم عبادت می کرد که اجازه نمی داد عابد با او هم گفتگو بشود. عابد خسته شد و ناهاری خورد ولی او همچنان

به عبادتش ادامه می دادم. یک شبانه روز گذشت و شیطان همچنان به عباداتش ادامه می داد. عابد عبادتهای خودش را در مقابل

عبادتهای او حقیر شمرد و گفت که عبادت او عبادت است. بالاخره دربین نمازها از او پرسید که توچکار کرده ای که این قدر میل به

عبادت داری؟ او دوباره نماز خواند وعاقبت گفت: من یک گناهی انجام داده ام که هر وقت به یاد آن گناه می افتم میل من به

عبادت بیشتر میشود. عابد پرسید :تو چه گناهی انجام داده ای ؟شیطان گفت :من مرتکب زنا شده ام و بخاطر توبه از این گناه

است که خدا چنین عشق عبادتی را به من عطا کرده است. اگر تو هم می خواهی چنین حال خوشی را پیدا کنی باید یک گناه

انجام بدهی.شیطان او را بیشتر وسوسه کرد. عابد گفت که من پولی ندارم . شیطان گفت که من پول به تو می دهم و آدرس یک

زن بی قید و بند را هم می دهم که آنجا بروی. عابد وقتی آدرس را می پرسید همه تعجب می کردند. عابد وارد خانه ی آن زن شد

و تقاضای حرام را عرضه کرد. این زن بی عفت بودولی با انصاف بود، از او پرسید که تو چکاره هستی؟ او گفت که من عابد هستم

و داستان را گفت. این زن گفت بدان که او یکی از فرستادگان شیطان بوده است و بدان که ترک گناه آسانتر از توبه است. و شاید

خداوند به تو مهلت توبه ندهد.و مرگ تو را فرا گیرد. زن گفت :تو به محل خودت برگرد، اگر آن عابد هنوزباقی مانده بود معلوم

است که شیطان نیست ولی اگر او در آنجا نبود بدان که آن شیطان بوده است . شیطان جایی که رسوا شود نمیماند ...برو واگر

او رادیدی پس شیطان نبوده و من اینکار را میکنم.مرد به عبادتگاه بازگشت و اورا ندید ..پس فهمید که ان شیطان بوده!تلنگر

این زن او را از گناه بازداشت .همان شب آن زن از دنیا رفت.مردم رغبتی نداشتند که درکفن و دفن این زن شرکت کنند. خدا

به حضرت موسی وحی فرستاد که بر فلان زن نماز بخوان و او را دفن کن ،به مردم بگو که خدا از او درگذشت. بخاطر اینکه بنده

مرا از شهوت به حرام باز داشته است. پس شیاطین از هر راهی استفاده می کنند تا انسان را به سمت شهوت حرام پیش ببرد.



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

نیس عقرب محبت

بازدید : 947
 
 
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا می‌زند...

 هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند!

 با این وجود مرد هنوز تلاش می‌کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد

اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند!

مردی در آن نزدیکی به او گفت: "چرا از نجات عقربی که مدام نیش می‌زند دست نمی‌کشی؟!"

 هندو گفت: "عقرب به اقتضای طبیعتش نیش می‌زند.

طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن...

 چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است

فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم؟!"


 

هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش

همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند...



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

مرد تنها. تصویر عاشقانه

 امروز با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم 
اووه! معذرت میخوام. من هم معذرت میخوام. دقت نکردم ...
ما خیلی مؤدب بودیم 
من و این غریبه خداحافظی کردیم 
و به راهمان ادامه دادیم


کمی بعد از آنروز، در حال پختن شام بودم 
فرزندم خیلی آرام کنارم ایستاد 
همین که برگشتم به او خوردم و تقریبا انداختمش 
با اخم گفتم: 
" اه ! از سر راه برو کنار – چرا تو دست و پامی"

قلب کوچکش شکست و رفت

نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم

وقتی توی رختخوابم بیدار بودم 
صدای درونم گفت: وقتی با یک غریبه برخورد میکنی، آداب معمول را رعایت میکنی 
اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی...
در خانه با آنهایی که دوستشان داری چطور رفتار می کنی؟!



آیا میدانستید که اگر فردا بمیرید 
شرکتی که در آن کار میکنید 
به آسانی درظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟

اما خانواده ای که به جا میگذارید
تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد.

و به این فکر کنید که ما خود را وقف کار می کنیم و نه خانواده مان .....

"چه سرمایه گذاری ناعادلانه ای"



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

فضول

بازدید : 1832

 نینی.فضولی

از بابا پرسیدم:بچه چه جوری میاد تو شکم مامانش؟

بابا کمی فکر کرد و گفت: بیا بریم تو حیاط........!

به حیاط رفتیم بابا یکی از بته گل رو نشون داد و گفت: این بته اول یک تخم کوچک بوده!

بعد این تخم رو تو زمین کاشتیم!بعد بهش آب دادیم و بعد از مدتی بزرگ شد

و حالا شده این بته بزرگ که میبینی!منم تخم رو تو شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی ....

پرسیدم:با دست کاشتی یا  با بیلچه؟بابا کمی رنگ به رنگ شد و

گفت:با یک جور بیلچه مخصوص.

پرسیدم:پای من هم آب دادی؟گفت:آره پسرم! آب هم دادم.

پرسیدم:با آب پاش یا با شیلنگ؟بابا نگاه تندی به من کرد و جواب نداد.....

نمیدانم چرا عصبانی شده بود؟گفتم من باید بدونم!گفت:با شلنگ!!!!!!!

پرسیدم:خودتون آب دادین یا مش رضا باغبون؟

بابا یک دفعه برگشت و یه چک زد تو گوشم و گفت: برو گم شو پدر سوخته کره خر!! 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

زنگ تلفن

بازدید : 2088

نینی.جک

دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟

سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش

نمیشه 

چرا؟

 چون با عمو محسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن 

اندکی سکوت

عمو محسن نداریم؟ 

چرا داریم. الآن پهلو مامانه 

ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه 

چشم بابا

چند دقیقه بعد

بابا جون گفتم

خوب چی شد؟ 

هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور
که از پله ها می دوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره
دیگه؟ 

خوب عمو محسن چی؟ 

عمو محسن از پنجره پرید توی استخر. ولی  پری روز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک
صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده 

استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ******** نیست؟ 

!نه 

ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم

الو بابا قطع نکن ا........لو الو  



════════ ೋღ♥ღೋ ════════








یا حسین-بهارنارنج