عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684641 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25941 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21345 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14732 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13227 |
شلوار جاستین بیبر | 12299 |
اسیر عشق | 10172 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9508 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
حس زنانه درکنار تو
مـــــــرد ِ مـــــن !
کــاش میـدونستــــی چه حــــس ِ نابـــی بهم میــــده
یه لحظــــــه بیشتـــــر کنــــار ِ تـــــــ♥ـــــو بـــودن
حسی که حاضــر نیستم با هیـچ چیـزی تـوو دنیـا عوضــش کنم...
کــاش میــدونستــــی چه لذّتــــی داره برام
وقتـــی بهم خیــــره میشـــی ، تـوو چشمام نیگــــا میکنـــی و
با تموم احســــاس ِ قشنگت بِم میگــــی :
"اگه بدونـی چقـــد دلم براتـــــــ تنگــــــــ شـــده بـــود دیـــووونه..."
کــاش میــدونستـــی انگــــار دنیــــا رو بِم میـــدن
وقتــــی انقـــد محکم بوسم میکنــــی
که چشمـام سیاهـــی میـــره ...
کــاش میـدونستـــی چقــــــدر شیــــرینه برام
اون بوسه هـــای صـورتــــی ...
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 27 تير 1394 |
برچسب ها : مرد من,عاشقانه,عاشقانه های من برای تو,عشق,بهارنارنج,زندگی,زیبا, |
عید است و سعید است اگر ماه تو باشی
در شادی شعبان تو غرق ست جهانم
تقدیـــر مرا نـــور نگـــاه تو رقــــم زد
بایــد که شب چشم تو را قدر بدانـــم
روی تو و خورشید، نه، روشن تر از آنی
چشــم من و آیینـــه، نه، حیــران تر از آنم
در سایه ی قـــرآن نگــــاه تو نشستـــم
باران زد و برخاست غبار از دل و جانم
برخاست جهان با من برخاسته از شوق
تــــا حــــادثه ی نــام تـــو آمـــد به زبـــانم
عید ست و سعید ست اگر ماه تو باشی
ای جذبه ی ذی الحجه و شور رمضانم
"سیدمحمد جواد شرافت"
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 27 تير 1394 |
برچسب ها : شعر تبریک عید فطر,عید سعید فطر مبارک,عید است و سعید است اگر ماه تو باشی,سیدمحمد جواد شرافت, |
گوجه سبز یا سیب زمینی سرخ کرده ؟
ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ آنهایی که ﻣﯿﮕﻦ ﮔﻮﺟﻪ ﺳﺒﺰ ﻋﺸﻘﺸﻮﻧﻪ
ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ 12 ﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ ، ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﭘﯿﺸﺖ ﺑﺎﺷﻪ
ﺍﻭﻧﻢ ﺍﮔﻪ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ!!!
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺳﺮﺥ ﮐﺮﺩﻩ
که ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺋﻤﯿﺶ ﻣﻨﻮ ﮐﺸﺘﻪ !!!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 25 تير 1394 |
برچسب ها : سیب زمینی سرخ کرده,گوجه سبز,خوشمزه,ترش,خوردنی,بهترین, |
به تو چه (شهراد میدری)
دوست دارم که تو را دوست بدارم ،به تو چه
بی تو هر ثانیه ای را بشمارم، به تو چه
عشق من می کشد اینگونه پلنگت باشم
دل به مهتاب تو هر شب بسپارم، به تو چه
مســــت در آینـــه پلکـــی بزن، انگـــور بریـــز
من که بی جرعه چشم تو خمارم به تو چــه
دل من هـــرچقــــدر تنـــگ تو باشد باشـــد
به درک اینهمه بی صبر و قرارم، به تو چه
بوسه از سیب لبت قند خیالم شد باز
نیوتن هستم و افتاده فشارم، به تو چه
چه بخاهی چه نخواهی همه من شده ای
همه ی زندگی و دار و ندارم، به تو چه
تو که یک بار به من شانه ندادی هرگز
روی دیوار اگـــر ســــر بگذارم به تو چه
تو به دیوانگی ام هرچه دلت خاست بخند
من اگر گــریه کنـم اشـــک ببارم به تو چــه
دلخوش زندگی ات هستی و یارت، خب باش
گیرم اصلن که کسی جز تو ندارم به تو چه
اصلن این گونه دلم خاسته، عیبی دارد؟
لب اگر بر لب عکست بگذارم به تو چه
دیر یا زود به عشق تو فرو خاهم ریخت
می برد باد از این شهر، غبارم به تو چه
لب فرو بستم و یک عمر نگفتم حرفی
جز همین شعر که بر سنگ مزارم.. به تو چه
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 25 تير 1394 |
برچسب ها : عشق,شعر,ادبیات,بهارنارنج,زندگی,عاشقانه,شهراد میدری, |
جک من و رفیقم و ایفون و فلش:|
ﺩﯾﺮﻭﺯ، ﺩﻭست دخترِ رفیقم امیر ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ.
ﮔﻔﺖ : ﺳﻼﻡ، ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﻬﻢ ﯾﻪ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﯽ !
گفتم : ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ
ﮔﻔﺖ : به نظرت امیر S6 ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﺎ iphone6 gold ؟
ﻓﺮﺩﺍ ﺗﻮﻟﺪﺷﻪ... ﻣﻮﻧﺪﻡ کدومش را ﻭﺍﺳﺶ ﺑﮕﯿﺮﻡ !!!
ﺑﻌﺪ ﻣﻦ بدبخت... ﺩﯾﺮﻭﺯ
فلش ﺩﻭﺳﺖ دخترم ﺗﻮ جیبم، ﺟﺎ ﻣﻮﻧﺪ . . .
ﺳﺎﻋﺖ 3 ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ، ﺑﻬﻢ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ : ﻓِﻠﺸـﻮ ﭘﯿﭽﻮﻧﺪﯼ ﺩﯾﮕﻪ ؟ ﻓِﻠﺸﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ!!!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 25 تير 1394 |
برچسب ها : جک,رفیق,دوست دختر رفیقم,آیفون,فلش,جوک,خنده,بهارنارنج, |
دل!
ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺍﺯ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
- ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﻓﯽ ﺍﻟﺒﺪﺍﻫﻪ ﺷﻌﺮﯼ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻩ ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ " ﺩﻝ " ﺩﺭﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺍﻭ ﺭﺑﺎﻋﯽ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺠﻠﺲ ﺳﺮﻭﺩ ؛
ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻔﻢ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺳﻨﮕﺪﻝ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺍﯼ ﺩﻟﺮﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮ ﺯ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ؟
ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 24 تير 1394 |
برچسب ها : ژولیده نیشابوری,دل,دیوانه,دلبر,ده تا دل, |
عشق الدوله ی قاجار
بیا تقسیم کن این فرصت ِ دیدار را با من
بغل کن زیر ِ بــاران عطر ِ گنــدمزار را با من
خدا فندک که زد با آذرخشش، پک بزن سنگین
اگر شد دود کن یک نخ دو نخ سیگار را با من
اجاق از آتش ِ دل کرده ام برپا برای ِ چای
تماشـا کن بخـــار ِ قوری ِ گلدار را با من
بخند و خانه را نقاشی از رنگ ِ لبانت کن
پر از رزهای ِ قرمـــز کن در و دیوار را با من
از آن صندوق ِ شاه عباسی ات آیینه را بردار
بخان ابروی ِ عشق الدوله ی ِ قاجار را با من
سلامت باد ِ عمـــر ِ رفته لبهامان به روی ِ هم
بنوش این پیک ِ از مستانگی سرشار را با من
شلال ِ گیســوان ِ باد امضــا کـــرده را وا کن
شبـــانه در میان بگذار این طومــار را با من
اگــر چه عادتت نـــامهربـــانی بوده از اول
بیــا و مهربــانی کن همین یک بار را با من
خداحافظ نگو که بی تو خیلی زود می میرم
نرو از پیش ِ من هرگــز، نکن این کــار را با من
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : چهار شنبه 24 تير 1394 |
برچسب ها : شهراد میدری,شاعر,شعر معاصر,شعر عاشقانه برای معشوق,عاشقانه ترین ها,بهارنارنج,عشق,زندگی,امید, |
جوک باحال (:
دختره فرق بین عطرمشهدی و ادکلن رو نمیدونه بعد پست گذاشته پسرباس عطرتلخ بزنه ...
.
.
.
.
بیابرو مقنعه تو اتو کن ساعت ۷بایدبری مدرسه امتحان دیکته داری با اون سیبیلات!
مرمر جادو؛ شعر زیبایی از آقای میدری...
مخمل ناز تن ات مرمر جادو هم هست
کار دست است و در آن رقص قلم مو هم هست
شاهکاری ابدی وه که چه استاد خطی!
نه فقط نسخ لبت، کوفی ابرو هم هست
قرنها نام تو غوغای جهانی ابدی
قرنها غرق سکوت تو هیاهو هم هست
بس که لیلی شده ای باد بیابانگردت
هرکجا موی تو صد قافله هوهو هم هست
آمدم تا که فقط دم نزنند از مجنون
تا بدانند که دیوانه تر از او هم هست
می شود با تو زمان را و مکان را خط زد
عشق یعنی سفر از سو به فراسو هم هست
بر مدار تو نه تنها همه دنیا در چرخ
رقص یکریز و خوشآهنگ النگو هم هست
راستی حضرت بوسه! ملکه! دلبر ناز !
عسل ناب تو در آنهمه کندو هم هست؟
مانده ام تشنه شوم یا بنشینم به کمین
نه فقط چشمه که چشمان تو آهو هم هست
حق بده اینهمه پروانه برقصد با تو
اینچنین عطر تنی حسرت شب بو هم هست
یک نفر مثل تو می گفت بنازم شهراد
نه فقط عاشق من بلکه غزلگو هم هست
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 22 تير 1394 |
برچسب ها : شهراد میدری,شاعر,شعر معاصر,شعر عاشقانه برای همسر,عاشقانه ترین ها,عشق,بهارنارنج,زندگی, |
الماس
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن، بعد چشمشون به یه گردو می افته دولا میشن
تا گردو رو بردارن، الماسه می افته تو شیب زمین، قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره،
میدونی چی می مونه؟ یه آدم...، یه دهــــــن بـــاز....، یه گـــــــردوی پـــــوک ....
و یه دنیـــــاحســـــــرت....،مواظب الماسهای زندگیمون باشیم، شاید به دلیل اینکه
صاحبش هستیم وبودنش برامون عادی شده ارزشش رو از یاد بردیم.
الماسهای زندگی سلامتی، سرفرازی، خانواده، دوستان خوب، کار، عشق و...هستند...
مواظبشون باشیم
خدابیامرزش ههههه
یه پسر جوون میره توی داروخانه و به فروشنده میگه که: یه ک**** میخواستم
راستش رو بخوای دارمبرای شام میرم خونه دوست دخترم، شاید یه موقعیتی
پیش بیاد که بتونم یه کارایی بکنم!
فروشنده اون رو بهش میده و پسره میره بیرون، اما هنوز از در داروخانه بیرون نرفته بود
که برمیگرده و دوباره میگه: اگه میشه یکی دیگه هم بهم بدید...آخه خواهر دوست دخترم
هم خیلی ناز و خوشگله، همیشه وقتی که منو میبینه پاهاشو به طرز بدی باز میکنه،
فکر کنم اگه خوش شانس باشم بتونم با اون هم باشم!
فروشنده یکی دیگه هم بهش میده و پسره میره، اما دوباره از در داروخانه بیرون نرفته که
برمیگرده و میگه:یه دونه دیگه هم به من بدید، آخه مامان دوست دخترم هم خیلی ناز و دل
رباست و همیشه وقتی منو میبینه نگام میکنه و نخ میده، فکر کنم
از من میخواد که یک کارایی بکنم!خلاصه یکی دیگه هم میگیره و میره…
موقع شام پسره سر میز نشسته، در حالی که دوست دخترش سمت چپش هست،
خواهر دوست دخترش سمت راستش و مادر دوست دخترش روبروش.
در همین حال پدر دختره هم میاد سر میز شام و یهو پسره سرش رو میاره
پایین و شروع میکنه به دعا کردن: خداوندا… به این سفره برکت بده…
بخاطر همه چیزهایی که به ما دادی ممنونیم…خلاصه چند دقیقه ای میگذره
و پسره همچنان دعا میکرده: خدایا بخاطر همه لطف و محبتت سپاسگزاریم…
آخرش دیگه دوست دخترش شاکی میشه بهش میگه: نگفته بودی اینقدر مذهبی هستی!
پسره هم جواب میده: تو هم نگفته بودی پدرت داروخانه داره!!!!!!!!
تعویض نکن
ﺍﯾــﻨـــﻘـــﺪﺭ " ﺗـــﻌـــﻮﯾـــﺾ " ﻧــﮑــﻦ ..
ﺑـــﻪ ﺧــــﺪﺍ ﮔـــﺎﻫـــﯽ ﻣــﯿــﺘــﻮﺍﻥ ﺭﺍﺑــﻄــﻪ ﻫــﺎ ﺭﺍ " ﺗــﻌــﻤــﯿــﺮ " ﮐـــﺮﺩ
ﺣـــﺘﯽ ﺑـــﺎ ﯾـــﮏ ﻟـــﺒــﺨـــﻨـــﺩ ﻋــﺎﺷــﻘــﺎﻧــﻪ..
شب
شبی از شبهـــا تو به من گفتی که شــ♥ــب باش !
من که شــ♥ـــب بودم و شــ♥ـــب هستم و شـــ♥ـــب خواهم بود ،
به امیدی که تو فانوس شــ♥ـــب من باشی . . .
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 20 تير 1394 |
برچسب ها : شب,فانوس,امید,عشق,عاشق منتظر,شعر کوتاه, |
من و ♥مادربزرگ♥
گاهی برای مادربزرگ لــ♥ـاک میزنم،
مثل بچگی که او بــرایم لــ♥ــاک میزد ...
آن وقتها دست من میلــرزید، حالا دست او...
اما دستهــای او هنوز هم زیباتر است ...
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 20 تير 1394 |
برچسب ها : لاک,عکس لاک,عکس لاک و مادربزرگ,مادر بزرگ,دستای مادر بزرگ, |
حسادت زنانه
مــا زن هـا هـمـه حـسـودیـم
امــــــا حـســــــادت انـــــواع دارد :
از حـسـادت سـایـز دور کـمـر تـا حـسـادت بـه انــدازه ی پـشـت پـلـک هـا .
امـا عـمـیـــــق تـریـن ، ُبـرنــــده تـریـن و عـــــذاب آور تـرین حـسـادتـمـان
وقـتـی اسـت کــه دل مــی بـنـــدیــم ،
دل بـه یــه "مـَــرد" می بـنــدیــم،
دیـگـه تـاب نـداریم صـِــدایی جـُـز مــــــــــا ، نـِـگـاهی جـُـز مــــــــــا ، دَسـتـانـی جـُـز مــــــا ،
اصـلاً هـر چـیـزی جــز مـــــــــــــــــا از هـــزار فـرسـخـیـش رد شـود
کـه ای کـاش کــــور شـود ، کَـــــر شـود، بـشـکـنـد و یـا اصـلاً بـمـــیــــــرد :
" رقـــــیـــــــب "
|