مطالب محبوب
عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684643 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25942 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21345 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14733 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13229 |
شلوار جاستین بیبر | 12301 |
اسیر عشق | 10175 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9511 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
داستان گردو بهلول
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت : بشکن و بخور و برای من دعا کن .
بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد .
آن مرد گفت : گردوها را می خوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم !
بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است ..
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 63 صفحه بعد |