عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684780 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 26017 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21419 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14800 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13298 |
شلوار جاستین بیبر | 12375 |
اسیر عشق | 10249 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9637 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
اصرار نکن
اصرار نکن... ما شدنِ ما شدنی نیست
تردید نکن... این گره ها وا شدنی نیست
این مثنوی حسرت و بغض و غم و آهم
در دفتر اشعار دلت جا شدنی نیست
صد ابر اگر تا ابد الدّهر ببارند
این برکه ی قحطی زده دریا شدنی نیست
در فرش غزل نقش تو را بافته ام تا
این فاصله را پر کنم... اما شدنی نیست
کم وعده بده... موعد انگور گذشته است
این غوره ی هجر است که حلوا شدنی نیست
دلبسته ی مویی شده ام... سرنخ این عشق
در خرمن گیسوی تو پیدا شدنی نیست
من دور تو می گردم و می گردم و این دور
هر چند محال است... ولی ناشدنی نیست
محمد عابدینی
ساقی بده پیمانه ای!
ساقی بده پیمانه ای , زان می که بی خویشم کند
بر حســن شورانگیــز تو ، عاشـق تر از پیشـــم کنــد
زان می که در شــب های غم ، بارد فـــروغ صبحــدم
غـــافل کند از بیــش و کم ، فـــارغ ز تشویشــم کند
نور سحرگاهی کند ، فیضی که می خواهی دهــد
با مسکنــت شاهی کند ، سلطــان درویشـم کند
ســـوزد مرا ســـازد مرا ، بیگـــانه از خویشــم کند
بستـــاند این سرو سهی ، ســودای هستی از رهی
یغمـــا کند اندیشـــه را ، دور از بــد اندیشـــم کنـــد
عاشق باش!
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
شعر الکی مثلا!
ﻧﮕﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﮕﺎﻫﺖ، اﻟﮑﯽ !
مثلا" رﻓﺘﻪ ﺯ ﺳﺮ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ، ﺍﻟﮑﯽ!
ﺑﻪ ﻣﻦ اصلا" ﭼﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ، ﻣﯿﺎﯾﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ
مثلا" ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﻫﺎﯾﺖ، ﺍﻟﮑﯽ!
ﻫﺮﺷﺐ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﻭﻝ ﺷﺐ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﻢ
مثلا" ﻏﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯾﺖ، ﺍﻟﮑﯽ!
ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺗﻮ با ﺧﺒﺮﻧﺪ
مثلا" ﻧﯿﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﺍﻫﻞ ﺷﮑﺎﯾﺖ، ﺍﻟﮑﯽ !
ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻣﺘﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ
مثلا" بد نشوم ﻫﺮ ﺩﻭ سه ﺳﺎﻋﺖ، ﺍﻟﮑﯽ!
زن!
مهم نیست چه چیز به یک زن بدهی..هر چه بدهی آنرا بهتر میسازد
نطفه بدهی فرزندی خواهد داد
خانه ای بدهی کاشانه ای خواهد ساخت
لبخنــدی بدهی قــلــبـــش را خواهد بخشید
زن آنچه را به او بدهند تکثیر میکند و پژواک می بخشد
اگر به او یک زندگی جهنمی بدهی از آن جهنمی بزرگتر برایت می سازد ...!
شاید!
♥●•٠·˙
خــدا را چه دیدهاے !؟
شــآید با همـین
【 حســرتِ خــوب بــودن 】 ؛
┘◄ یک روزی رفتیــم پیــش ِ خـــوبها … ✿
·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙·˙
✜ اللّهمـ الرزقنـآ توفـیق الشهآدة
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 17 اسفند 1393 |
برچسب ها : ✜ اللّهمـ الرزقنـآتوفـیق الشهآدة,حسرت خوب بودن, |
جک تک!
وسیله جمع کردن دخترا واسه سفر:
عزیزم پد لاک پاک کن به من میدی دیگه نیارم؟؟؟
- نه گلم پد لاک پاک کن یه وسیله شخصیه!
حالا پسرا:
* ممد شورت و پیژامه برندار من میارم!!!
- باشه پس منم مسواک میارم...!!!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 17 اسفند 1393 |
برچسب ها : جک,لاک پاک کن,وسایل جمع کردن پسرا و دخترا, |
مجازی هستیم و...
دلم گرفته است از مایی که فضای مجازی
بر جریان واقعی زندگی مان سایه افکنده است..
پشت اکانت های مان پنهان می شویم و خیال مان راحت است
که مجازی هستیم و دست مان برای هر بی اخلاقی باز است..
کسی نیست که یقه مان را بگیرد و انچه لایق مان است به روی مان بیاورد..
و اینگونه ما تبدیل می شویم به انسان های مدرن عقب افتاده..
که از مدرنیسم تنها ابزارش را در اختیار داریم، حال آنکه کاربردش را نمی دانیم..
نفسم بند آمد!
عاری از صبـــرم و طـــاقت نفســم بنــد آمـــد
زیر انـــدوه فــراقت نفســـم بنـــد آمـــد
ایستـــاده ای لبه ی زندگیـــم، از این روســت
هر کســـی رفت سراغـــت نفســم بنــد آمـــد
تـ
مو زدی شـانه و ناخواسته عطـری برخـواست
ــ
مثل گلهـــای اتاقـــت نفســـم بند آمد
موقع گفتن این شعر کمی ترسیدم
خوش نیـــاید به مذاقـــت، نفســـــــ....
کاظم بهمنی
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : چهار شنبه 13 اسفند 1393 |
برچسب ها : کاظم بهمنی,نفسم بند امد,شعر,بهارنارنج,, |
شهادت اتفاقی نیس
چه می فـهـمـیـم شـهـــادت چـیـسـت مــردُم ؟
شـَهـیـد وَ هـمـنـشین اش کـیـستـ مـردُم ؟
تـمـام جُـست و جـومـان حـاصلـِش بـود
شـَهـــادَت اتـفـاقـے نـیـسـت مـَردم !
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر ، اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم ............ !!
چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن ! این صدای روضهء کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم در ودیوار خانه ای مشکی است
با خودم فکر می کنم حالاکوچه ء ما چقدر تاریک است
گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه راستی! فاطمــیــه نزدیــک اســت..
سید حمیدرضا برقعی
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : چهار شنبه 13 اسفند 1393 |
برچسب ها : شهادت حضرت زهرا,وفات حضرت فاطمه,فاطمیه,بهارنارنج, |
انتظار همه را نیز به آخر برسان
تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان
انتظار همه را نیز به آخر برسان
همه پروردهی مهرند و من آزردهی قهر
خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان
لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد
به جگرسوختگان داغ برابر برسان
مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود
شادمانم کن و اندوه مکرر برسان
مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند
مژدهی وصل برادر به برادر برسان!
صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 63 صفحه بعد |